خلاصه داستان:
توی دولت آباد تهران یک گارچی بود که جگر فروش بود و معروف به قاسم جیگرکی بود لات و چاقو کش محل و شرابخوار بود
محرم که می شد همچی رو کنار میذاشت وتوی حسینیه الم کش هیئت بود بخاطر قاسم تعداد سینه زن هایی که ۵۰۰۰ نفر بود به ۱۰۰ نفر رسید
بقیه داستان رو بشنوید از زبان استاد دانشمند دانلود در ادامه مطلب آماده شده است.